چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه،
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوبار صبح، ظهر نه غروب شد نیامدی....
نظرات شما عزیزان:
اين بيتش خيلى حرف داره .....
پاسخ:بله دقیقا!!کاش اون عده،کمی به خودشون بیان ...
پاسخ:عالی بود آقا سجاد!عالی.
مهدی بیا..مهدی بیا..
تا به کی زین غم جانکاه، بسوزیم و بسازیم
آید آن روز که در باز کنی، پرده گشایی
تا به خاک قدمت ، جان و سر خویش ببازیم
پاسخ:مرسی الهه خانم!نظراتتون همیشه زیباست....
برچسبها: