دردمندیم و به امید دوا آمده ایم
مستمندیم و طلبکار شفا آمده ایم
از در لطف تو نومید نگردیم که ما
بینوایان بتمنای نوا آمده ایم
ما گداییم و تو سلطان جهان کرمی
نظری کن که به امید شما آمده ایم
دل فدا کرده و جان داده و سر بر کف دست
تا نگویی که به تزویر و ریا آمده ایم
اینچنین عاشق و سرمست که بینی ما را
نیست حاجت که نگویی ز کجا آمده ایم
ما اگر زاهد سجاده نشینیم و نه رند
بر سر کوی خرابات چرا آمده ایم؟
سید بزم خرابات جهان جانیم
بندگانیم و به درگاه خدا آمده ایم...(شاه نعمت الله ولی)
نظرات شما عزیزان:
منم اپم
قابل دونسی ی سر بزن نظرفراموش نش لطفا
پاسخ:سلام...چشم .حتما میام
پاسخ:ممنون از مطالب زیبا و تاثیر گذارتون...
پاسخ:مرسی لیلون!شرمنده می کنی عزیزکم...
پاسخ:مرسی.نظر لطف شماست گلم...
کاش من هم آنچنانی باشم که تومیخواهی
زیبا بود
پاسخ:ممنون از حضورتون.
لایک
پاسخ:ممنون از لطفتون...تشکر
برچسبها: